Dr. John .H. watson

وبلاگ جان واتسون

Dr. John .H. watson

وبلاگ جان واتسون

Dr. John .H. watson
آخرین نظرات
نویسندگان

۵۰ مطلب توسط «Sherlock» ثبت شده است

نظرتون چیه ؟

 سلام .  شب همه بخیر ... ببخشید که دیر وقته ها ... میدونم .  میخواستم یه چیزی بگم ... برید  ادامه ی  مطلب تا بگم .

اووووف !!!

 سلام ... ما برگشتیم ( البته فعلا من ! ) . ما به مدت 10 یا 15 یا شایدم بیشتر از اینترنت محروم بودیم ولی حالا دوباره اینترنت دار شدیم ! خب ... باشه تا بعد ... برم ببینم بروبچ تو این مدت چی تو وباشون گذاشتن ...

GOODBYE TILL NEXT TIME

پشت صحنه ی هابیت : نبرد پنج ارتش

 سلام ... این یه ویدیو از پشت صحنه ی هابیته ...  امیدوارم خوشتون بیاد .... 


لینک دانلود 


منبع : ارباب حلقه ها

:)

Happy new year


 









خیلی سخته

این پست صرفا کمی حرفای الکی پلکیه که ساعت یک شب به سرم زده و نوشتم .... اگر دوس دارین بخونین چون چیز خاص یا مهم و یا حتی خصوصی نیست .... این 61 پست ماست .... و .... و... بی خیالش .... بعدا یه پست خوب میذارم ....

خخخخخ !!!!

: (((

این پست رو تا حدودی راحت تر از قبلی گذاشتم . اون موقع تو اوج ناراحتی و افسردگی بودم . جان که اصلا فکر کنم با این اتفاق ناگواری که برامون پیش اومده دیگه حتی قید رفتن به نت رو هم بزنه که من فکر کنم همین کا رو هم کرده . به من گفت دیگه وبی رو که یک روز خودم ساختم و ... رو باید حذف کنم . دیگه تو هم پست نذار .

من باهاش مخالفت کردم و گفتم حتی اگه شده تو هر ماه فقط یه پست الکی هم شده می ذارم اما وب رو حذف نمی کنم . اونم با وجود دوستای خوبی که پیدا کردیم و خاطرات خوبی که داریم ... نه حذفش نمی کنم .

دیگه حتی بحث کردن سر اینکه اسماگ این جوریه یا تورین و بارد این طورین برام خیلی دور و بی اهمیت شده ... جان از من بدتره بابا !!! حتی یادم میاد وقتی خبر جشن عروسی بن و سوفی رو تو وب سپیده خوندم یا پست های الهه رو خوندم ناراحتی ام رو نمی تونستم ندیده بگیرم ... حتی من الان بی هدف و الکی دارم پست میذارم .

خب من دوست ندارم ناراحتی مو تو اینجا بگم ... احساس می کنم کار درستی نیست ولی از طرفی دوس دارم مثل گذشته پست بذاریم ... مخصوصا جان ... دلم برای جان گذشته تنگ شده ... جان 14 روز پیش ...

خب .. این پست طولانی شد ... دیگه از ناراحتی هامون نمی گم ... سعی می کنم یه کم شاد تر حرف بزنم . از همه  ی دوستانی که ابراز همدردی کردن با ما بی نهایت ممنونم . احساس بهتری دارم الان ... 

یک درد دل کوچک

 واقعا چقدر سخته این پست رو بنویسم ... ذهنم کار نمیکنه ... از دست دادن عزیز ترین کس چیزی نیست که گفتنی باشه ... باور کردنش هم سخته ... یعنی غیر ممکنه . من و جان عزیز ترین کسمون رو از دست دادیم .. هر دو تا مون ... شاید نشه تا مدتی بیایم و مطلب بذاریم ... نمیتونیم تو این شرایط پستی بذاریم ... پس ... این آخرین پست ما است ... تا اوضاع هردو مون درست شه .

Happy Birthday John


Happy Birthday John


I hope you have a wonderful day

May this year be your best ever

May all your dreams come true

Stay away from every sorrow and grief

 ....And god bless you