یه سوال

بچه ها شما مجموعه الکس رایدر رو خوندین ؟؟؟ اگه خوندین نظرتون راجع بهش چیه؟  

مصاحبه با جناب دکتر !

سلام دوستان . 

امیدوارم حالتون خوب باشه و تو این روزای گرم تابستون خلاصه خوش باشین دیگه !

داشتم دیشب به این فکر میکردم بیایم با این دکتر جون خودمون یه مصاحبه  داشته باشیم ... اره همین جان خودمون !!!!

منتهی برای اینکه جذابیت کار !!! بره باالا شما سوالات مصاحبه مون رو طرح کنید ... هر سوالی که دوست دارین از جان بپرسین تو همین پست و اون با نهایت راستگویی و صداقت پاسخ گو خواهد بود !!!  سوالات میتونه در باره ی علایق شخصی اش ، کارش ، سنش (  سنش چهل به بالاست !! ) باشه ... منتظر کامنت های طوفانی شما هستم بروبچ !!!  (  طوفانی ؟!! :) )  )

آها راستی پست های قبلی منظورم یکی دوتا پست قبل رو خوندین ؟؟ واسه اونم از اون طوفانا بذارین !

دمتون گرم ... بای

اینم از پیشنهاد

میدونم کمی گستاخانه یا حتی پرویی به نظر میاد اما میخاستم پیشنهاد بدم شما داستان  نیمه کاره ی منو ادامه بدین !  اره چرا که نه ؟؟ شما میتونین یه پایان خوب براش بسازین و منم بهترین اش رو به عنوان پارت  آخر داستان تو وب میذارم ... هوووم ؟؟؟ موافقین ؟؟؟ منو جلوی جان سربلند کنید ... دمتون گرم .. جبران میکنم !!

البته این در حد پیشنهاده ... منتظر هستم نظراتتون رو بگین ... خوشحال شدم امروز دوتا پست هر چند کم گذاشتم .. 

فعلا !

یه صحبت کوتاه

سلام به همه ی آقایون و خانمای محترمی که همیشه به ما لطف داشتن و ما رو شرمنده کردن.

مدیون هستین فکر کنین پاچه خواری هستشا ...

آقا من یه پیشنهاد دارم

سلام به همه دوستان عزیز

اقا من یه پیشنهاد دارم وجدانا پیشنهاد خوبیه ... حالا میگم بهتون چه پیشنهادیه !!!!!

تا همین جاش بدونین بتده یه پیشنهادی دارم هههه !!!!!!

جان !!!!!!!!

من نمیدونم وقتی من به هیچ اینترنتی دسترسی ندارم جان چطوری میری پست میذاری؟؟؟؟

تو تو مطبت چیکار میکنی؟؟؟

بعد از کلی گشتن و یه فرصت خوب پیدا کردن برای اومدن و سر زدن به این وبلاگ ات می بینم تو کلی پست جورواجور گذاشتی...و تازه دوستان هم لطف کردندوبرات کامنت هم گذاشتند ... خوب دستشون درد نکنه واقعا ...

معلوم هست تو کجایی جاااااااااااااان واتسون؟؟؟ یک هفته میشه ازت خبری ندارم... من به اندازه ی کافی سرم با مشکلات خودم گرمه و زمانی برای خبر گرفتن از حالت ندارم پس اگه میتونی برای یک ساعت از اون مطب ات دل بکن و یه سری به من بزن ... شاید تا بعد ها نتونم دوباره به اینترنت دست پیدا کنم ... و راستی باید درباره ی مطلبی نه چندان مهم باهات صحبت کنم ... پس محض رضای خدا از اون مطب فکسنی ات بیا بیرون پیرمرد ... !

ما حالمون خوبه .

سلام ...

ممنون که نگران حال ما هستین اما ما حالمون خوبه و در کمال خوشحالی زنده ایم اما به وجه غیر قابل تصوری دردناک به اینترنت دسترسی نداریم ولی قول ... قول که نمیدم چون آینده نگر نیستم اما شاید دوباره بیایم ... فقط باید یه ذره خوش شانس باشیم !!!!!

ممنون که ما رو فراموش نکردید و به ما سر میزنین ... بابت نبودمون عذر خواهی نمیکنم چون دلیلی نمیبینم ... واقعا به اینترنت دسترسی نداریم و الان هم از طریق یکی از بهترین افرادم توی شبکه بی خانمان ها تونستم این پست رو بذارم . پس لطفا بازم صبر کنید تا اوضاع درست بشه ... من و جانم هم از این وضع خسته شدیم ...

پرونده ی قتل آقای راسل

بچه های عزیز ... خب همونطور که میدونید من دارم یه داستانی می نویسم که قبلا قسمت اولش رو براتون گذاشتم و جا داره از همه ی دوستان خوبم بابت اینکه وقت گذاشتن و داستان رو خوندن یه تشکر حسابی کنم .  تو این مدت که نبودم قسمت دوم و سوم داستان رو هم نوشتم . البته بگم من دوست داشتم خیلی بهتر از اینا این داستان رو براتون واسه ی دانلود بذارم اما خب نشد دیگه . انشالله ببخشید منو .
راستی قسمت اول رو هم بعد یه ویرایش جزئی دوباره برای دانلود گذاشتم . هم چنان منتظر پیشنهاد های خوبتون هستم .

قسمت اول : دانلود

قسمت دوم :  دانلود

قسمت سوم : دانلود

سلام .

سلام می کنم به همه ی دوستان خوبمون . امیدوارم نماز و روزه هاتون قبول حق باشه .

ما باز یه مدتی نبودیم  _  با عرض معذرت _  اومدیم دیدیم به به ! چه خبرایی که ما ازش غافل بودیم . بندیکت و سوفی عزیز بچه دار شدن ! وای ما چقدر از دنیا عقب بودیم و خبر نداشتیم . خلاصه ... انشالله از این به بعد در مصرف اینترنت زیادروی نمی کنم تا به بی اینترنتی بر نخورم . جان هم خوبه و سلام می رسونه . دیگه ... دیگه اینکه برین پست بعدی رو بخونید . ممنون.

تقدیم به همکار خوبم ...

 خب ... این پست رو مخصوص جان نوشته ام اما شما هم می تونید بخونیدش ها ... خب ادامه ی مطلب پلیز!