Dr. John .H. watson

وبلاگ جان واتسون

Dr. John .H. watson

وبلاگ جان واتسون

Dr. John .H. watson
آخرین نظرات
نویسندگان

یک درد دل کوچک

 واقعا چقدر سخته این پست رو بنویسم ... ذهنم کار نمیکنه ... از دست دادن عزیز ترین کس چیزی نیست که گفتنی باشه ... باور کردنش هم سخته ... یعنی غیر ممکنه . من و جان عزیز ترین کسمون رو از دست دادیم .. هر دو تا مون ... شاید نشه تا مدتی بیایم و مطلب بذاریم ... نمیتونیم تو این شرایط پستی بذاریم ... پس ... این آخرین پست ما است ... تا اوضاع هردو مون درست شه .

  • Sherlock

نظرات  (۶)

ای وای چرا اخه؟؟؟؟؟؟
خدا بد نده انشالا زودتر برگردین
امیدوارم مشکلتون زود حل بشه
خدا ب همه ی ما کمک کنه.
ب یادتونم.
زودی برگردین
موفق باشین
پاسخ:
Sherlock  : ﺧﻴﻠﻲ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ... ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻡ ﻛﻪ اﻳن ﺣﺮﻓﻮ ﺯﺩﻱ. 
اﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺯﻭﺩی ﻣﻴﺎﻳﻢ. ﻓﻘﻄ ﺧﺪا ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﻤﻜﻤﻮﻥ ﻛﻨﻪ.
ﻣﻴﮕﻢ اﻳﻦ ﭼﻪ ﭘﺴﺖ اﺣﻤﻘﺎﻧﻴﻪ ﻛﻪ ﮔﺬاﺷﺘﻢ ... ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﻛﻨﻪ ﺑﺪﺟﻮﺭﻱ... ﺁﻩ ﺧﺪا ی ﺑﺰﺭﮒ ... ﻛﺎﺵ ﺑﻌﻀﻲ ﭼﻴﺰا ﺧﻮاﺏ ﺑﻮﺩ...
ﻧﻤﻲ ﺩﻭﻧﻢ ﻛﻲ ﻣﻴﺘﻮﻧﻴﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺴﺖ ﺑﺬاﺭﻳﻢ
پاسخ:
Sherlock : می نیدر ... 
چقدر بد که نمی تونید پست بذارید. امیدوارم مشکل تون حل شه.
پاسخ:
Sherlock : ممنون .
جان!
شرلوک!
...
کلاً برای این کار خوب نیستم.
امیدوارم خیلی مهم نبوده باشه
و اینکه زود مشکلتون حل بشه :(
پاسخ:
Sherlock : مشکل ما از دست دادن یک عزیزه ... هم من و هم جان هر دو مون واقعا شوکه شدیم . این قدر ناگهانی پیش اومد که هنوز هنوزه بعد 14 روز باورش سخته . جان که به کل یه آدم دیگه شده . امیدوارم زودتر بتونیم با این مشکل کنار بیایم . ولی فوق العاده سخته .
تنها گذر زمانه ک درستش میکنه...یکم ب خودتون استراحت بدین و کار هایی ک دوست دارین انجام بدین.زندگی بالا و پایین داره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی