کمیک مردگان متحرک 167

تو مطب کوچیک و تکراری ام نشسته بودم.به شرلوک فکر می کردم.اون روز دلم شور میزد چون صبحش شرلوک مراجعه کننده ی ما رو در حالی که پاهاش از ترس میلرزید 5 ساعت تمام ایستاده نگه داشته بود.و وقتی هم که میخواست کوچک ترین حرکتی انجام بده با شلاق سردخونه اش به پاهاش میزد.وقتی هم خواستم دخالت کنم بیشتر اونو می زد.متأسفانه بعد از ظهرش سرم یکم شلوغ بود.مجبور شدم سریع برم مطب.شبم که ازش پرسیدم جواب نداد.آه ه ه...چرا اینارو میگم.متأسفم.اینجا جاش نیست.
بعضی از این بیکاری ها بی فایده هم نبوده.تو این مدت کمیک میخوندم.مردگان متحرک...خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم جدید ترین نسخه شو ترجمه کنم و بذارم تو وبلاگ.البته با کمک شرلوک.
دانلودش در ادامه ی مطلب...






دانلود کمیک مردگان متحرک167



اگه از ترجمه و کار خوشتون اومده ، قسمت بعد رو هم ترجمه میکنیم و در اختیارتون قرار میدیم.