کلمات کلیدی
بایگانی
- آذر ۱۳۹۶ (۱)
- خرداد ۱۳۹۶ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲)
- فروردين ۱۳۹۶ (۲)
- بهمن ۱۳۹۵ (۱)
- آذر ۱۳۹۵ (۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۳)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۳)
- دی ۱۳۹۴ (۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۲)
- خرداد ۱۳۹۴ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۳)
- اسفند ۱۳۹۳ (۳)
- بهمن ۱۳۹۳ (۶)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۱۵)
- آبان ۱۳۹۳ (۱۹)
- مهر ۱۳۹۳ (۵)
آخرین نظرات
-
۲۹ آبان ۰۳، ۱۹:۱۴ - جیگرطلامنم سر گشته ی حیران
-
۴ خرداد ۰۱، ۰۴:۰۴ - حسینشت من فرودو شدم😂🖤
-
۵ خرداد ۰۰، ۱۱:۰۸ - بردیادمتون گرم میتونید از قسمت 159 با ...
-
۲۰ بهمن ۹۹، ۱۲:۳۷ - راکلسلام جان تو چند سالته و شرلوک اگه موریارتی هم می دونی بگو
-
۸ دی ۹۹، ۱۵:۴۵ - غلامسلام اگه میشه بازگشت شرلوک هلمز ...
-
۲۳ آذر ۹۹، ۰۹:۲۱ - MMZH_Sherlockاولین کسی هستی که دیدم همراه شرلوک ...
-
۲۳ آذر ۹۹، ۰۹:۱۸ - MMZH_Sherlockاون جایی بود که جان نقشه دستش بود ...
-
۶ آبان ۹۸، ۱۴:۰۶ - صبا محبیسلام خیلی وبلاگ جالبی دارین. من تو ...
-
۱۸ شهریور ۹۸، ۲۱:۱۸ - Rezaچطوری میشه داستانو ب ترتیت از ...
-
۲۱ دی ۹۷، ۱۵:۴۹ - Moriartyکتاب اتود در قرنز لاکی دانلود نمی شود
نویسندگان
- Sherlock (50)
- جان واتسون (48)
پیوندهای روزانه
پیوندها
- شرلوک هلمز ساکن 221bخیابان بیکر
- I Belive In Faith
- the game is on
- سایت رسمی شرلوک هلمز
- علم استنتاج
- خیابان قهرمانان
- هرکول پوآرو
- cumberbatch
- ارباب حلقه ها
- ادبیات پلیسی
- for-benedict
- For Nightwish
- My nonsenses
- من و مامانم
- EnigMind
- my destiny
- عکس های هنری
- CoNnOR
- طرفداران آساسین کرید
- hercule-poirot
- Niousha Pace
- دانلود رایگان کتاب
- هواداران تن تن
- Thorin Oakenshield
تو مطب کوچیک و تکراری ام نشسته بودم.به شرلوک فکر می کردم.اون روز دلم شور میزد چون صبحش شرلوک مراجعه کننده ی ما رو در حالی که پاهاش از ترس میلرزید 5 ساعت تمام ایستاده نگه داشته بود.و وقتی هم که میخواست کوچک ترین حرکتی انجام بده با شلاق سردخونه اش به پاهاش میزد.وقتی هم خواستم دخالت کنم بیشتر اونو می زد.متأسفانه بعد از ظهرش سرم یکم شلوغ بود.مجبور شدم سریع برم مطب.شبم که ازش پرسیدم جواب نداد.آه ه ه...چرا اینارو میگم.متأسفم.اینجا جاش نیست.
بعضی از این بیکاری ها بی فایده هم نبوده.تو این مدت کمیک میخوندم.مردگان متحرک...خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم جدید ترین نسخه شو ترجمه کنم و بذارم تو وبلاگ.البته با کمک شرلوک.
دانلودش در ادامه ی مطلب...
بعضی از این بیکاری ها بی فایده هم نبوده.تو این مدت کمیک میخوندم.مردگان متحرک...خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم جدید ترین نسخه شو ترجمه کنم و بذارم تو وبلاگ.البته با کمک شرلوک.
دانلودش در ادامه ی مطلب...
در این پست تعدادی عکس از بازی فوق العاده ی آخرین ما رو قرار دادم...امیدوارم لذت ببرید....
سلام .
نمیدونم چی بگم ... بازم باید بابت نبودن و اینا عذرخواهی کنیم .
راستش دیگه دل و دماغ وب و پست گذاشتن و این جور چیزا رو ندارم ... جان هم که هیییییچ ! مریض هاشو دوا درمون میکنه خیلیه .
خیلی بده ... میدونم ... اینکه بی مسئولیت باشی ...
درست نیس از مشکل و مسائل شخصی صحبتی بکنیم و اونا رو بهانه ایی بسازیم ولی نمیدونم شما بهتون این حس و حال دست داده که مثل سابق نمیتونی باشی ... به خصوص به عنوان نویسنده ی یک وب .
لپ کلام اینکه اگه دیر به دیر آپدیت میشه وب بذارین پای همون حس و حاله .
والسلام .
پی نوشت : دوست داشتین برین این عکسا رو هم ببینین گرچه دیر هم شده واسه گذاشتن .
لینک
های !
از مدت ها قبل تصمیم بر آن داشتم که این کتاب را برای دانلود در سایت بنهم اما مجالی نیافتندی ... حال لطف کرده به لینک برویدندی و دانلودش بنمایندندی و به جای من نیز بخوانیدش دندنی !
http://yekupload.ir/1P0u/Darreye_Vahshat_(www.MihanDownload.com).pdf